سقوط وقتي كه مي كني سر مي شوي
سيمين محمد علي را برداشت ، ساعت مچي اش را نگاه كرد.. صبر كرد.. پنجاه و هفت.. هشت.. نه.. شصت،
رهايش كرد..
منتظر
ماند تا صداي برخورد محمد علي را به زمين ، آب، يا هر چيز ديگري كه در
نهايت آن ابهام است بشنود و عمق فاجعه را اندازه بگيرد.
امروز، سالهايت كه محمد علي دارد سقوط مي كند.
No comments:
Post a Comment