آق پویا امروز در فرنگ عصبانی شد. خیلی وقت بود که عصبانی نشده بود. یاد قدیمها افتاد که عصبانی می شد. یاد قدیم تر ها.
عجب عصبانیت دوست داشتنی ای بود این عصبانیت امروز.انگاری که با اخم خودش حال کرده بود. بر خلاف گونه های اخیر عصبانیتش ، بیشتر به موضوع فکر می کرد تا بیشتر عصبانی بماند.
آخر شب است. آدم عصبانی دنیای عجیبی دارد . فکر کنم بیشتر عصبانیت ها از عجز است و از عدم توانایی است .این یعنی آدمی که عصبانی نمی شود آدم توانایی است. مثل پویای این چند وقت. پس چگونه عجز خوشایند است.. ؟
فکر کرد بنویسد شاید بعد ها روزی بخواند اینرا .. روزی شاید مثل قدیم تر ها عصبانی شد..
- پویا !*
No comments:
Post a Comment