Sunday, February 3, 2019

برگ‌هایی‌ در باد - No.10 - مرگ با تی بگ آغاز می شود...

جایی در آنسوی طبیعت، جایی در آنسوی این فرار بزرگ، من و تو جاودانه به هم رسیده ایم.

این را سیمین برایش در کارت تبریک تولد سی سالگیه اش نوشته بود. محمد علی معتقد بود تنها راه زنده ماندن، نوشتن است. همه چیز از بین میرود، ولی نوشته ها زنده می مانند. فیلم و عکس حتی، آنها هم از واقعیت جدا می شوند و میمیرند، خیلی هایشان اصلا از واقعیت جدا خلق شده اند. اکثر عکسهای دنیا لبخند هایشان الکی است. نوشته ها اما به ندرت الکی هستند.  نوشته ها زنده می مانند. نوشته ها مهم می مانند، چون مهم خلق شده اند. نوشته ها مهمند، پس هستند.

اینها را به سیمین هم می گفت؛ می گفت مسئله بودن یا نبودن نیست، مسئله مهم بودن است. و مهم نیست برای چه کسی یا کسانی مهم باشی، مهم این است که حداقل برای خودت مهم باشی. و اگر مهم نبودی، پس نیستی.  و تاکید می کرد که "تی بگ" همانا مهم ترین نماد مهم نبودن است. و سیمین با لبخند تایید می کرد که آری مهم نبودن از تی بگ شروع می شود.


یکبار ولی سیمین پرسید، بعدش چی، بعد از اینکه برای خودت مهم بودی چی. محمد علی کمی فکر کرد و گفت که بعد از خودت باید برای سیمین مهم باشی، خندید و اضافه کرد که این برای همه ی آدم های دنیا صدق می کند. سیمین خندید و نگاه عجیب همیشگیش را تحویل داد، که بس کن. محمدعلی اما گفت: در دنیای من اینطوریست.

No comments: