Thursday, December 16, 2010

آخرین باری که دیدمش - No.1

آدم درست وقتی که کار دارد هزار جور فکر و خیال باهال به سرش می زند و این چیز جدیدی نیست ، 900 تا را فراموش می کند و 99 تا را به خاطر می سپارد تا وقتی کارش تمام شد حالش را ببرد. اما تنها و تنها یکی از هزار تا انقدر برایش ممکن است جالب  باشد که به کار بگوید تفریح دارم و نیم ساعت کارش را تعطیل کند تا تکلیفش را معلوم کند..  بگذریم ..
این بخش مکانی است تا تمرین نویسندگی کنم (کنیم – در اینجا هر کسی می تواند بنویسد) .. نوشته های اینجا قول داده اند که از یک پاراگراف بیشتر نشوند و به جز اینکه نوشتن کار جالبی است.. در آخر هیچ پیام خاصی را برای مخاطب غیر متوهم نداشته باشند..

- پویا !*

1 comment:

H said...

sounds great... just to be sure that I got it right I would like to talk about it with you some time ;)